تولدم مبارک!!

۲۰سال پیش امروز مصادف شده بوده با شنبه؛ ۱۷ شعبان. ساعت ۱۰ صبح توی بیمارستانی در تهران همه دکترها و پرستارها می‌ریزند سر زن زائو تا بچه‌اش رو زنده به دنیا بیاره. ۱۲ روز از موعدی که دکترها پیش بینی کرده بودند گذشته و بچه هنوز نخواسته بوده که به دنیا بیاد!! 
مامان می‌گه پرستاره داد می‌زد؛ الآن یه بچه مرده روز اول هفته رو دستمون می‌مونه. بالاخره با هزار بدبختی بچه صحیح و سالم به دنیا میاد. یه دختر کچل و خنده‌رو. به قول مامانم گل خندان!
به نیت مولود اون روزها دختر رو به نام مادر صاحب‌الزمان(عج) اسم می‌ذارند . . . نرجس؛ که البته همیشه و همه جا نرگس صداش زدند.


پارسال یادمه که امروز؛ مصادف شده بود با ۱۷ربیع و تولد پیغمبر و امام صادق(ع). یادمه که مامانم بهم گفت: حالا که تولدت با روز تولد این بزرگان یکی شده؛ و ان‌شاالله توی این سال هم می‌خوای به زیارتشون مشرف بشی به خودشون متوسل شو و ازشون بخواه که کمکت کنند که ایمانت قوی‌تر بشه و . . . و یه چیز دیگه هم گفتند که فقط خندیدم و با خودم گفتم زهی خیال باطل؛ من هیچ وقت این طوری نمی‌شم!!
اما الآن که نگاه می‌کنم می‌بینم؛ واقعا از این دو عزیز گرفتم؛ هم اون چیزی رو که خواسته بودم و هم اون چیزی که مامانم خواسته بودند و من بهش خندیده بودم . اصلا فکرشم نمی‌کردم که روزی این اتفاق توی وجود من بیفته و مهر یه چیزهایی توی دلم جاخوش کنه.
امسال هم دعا می‌کنم که خدا به حق صاحب اسمم که عروس آل‌الله بوده؛ منو از کوچکترین کنیزهای این خانواده قرار بده.ان‌شاالله