لعنت بر این عشق


اگه عشق اینه که آدم به خاطرش دل پدر و مادرش رو به درد بیاد و همه آرزوهای قشنگی که از بچه‌گی برات داشتند نقش بر آب بشه.

اگه عشق اینه که آدم به خاطرش روی اعتقاداتش پا بذاره.

اگه عشق اینه که به خاطرش جلوی خانواده‌ات بایستی و با یک دید یک طرفه استدلال‌های اونها رو اصلا گوش نکنی و مثل یک انسان اولیه از زور بازوت استفاده کنی و در و شیشه خونه رو بشکنی.

اگه عشق اینه که به خاطرش هر روز توی خونه جنگ روانی درست کنی.

اگه عشق اینه که همه بزرگترها و کسانی که ۲تا پیرهن بیشتر ازت پاره کردند بهت بگند که عاقبت این ره به ترکستان است!!

اگه عشق اینه . . . . من از این عشق متنفرم! هیچ وقت همه دلم نمی‌خواد عاشق بشم. ای لعنت خدا بر این عشق نفرینی.

من به اون پسری که از علاقه‌اش نسبت به من به خاطر خانواده‌اش چشم پوشی کرد افتخار می‌کنم. افتخار می‌کنم که به کسی می‌خواستم جواب مثبت بدم که احترام پدر و مادرش براش از هرچیزی مهم‌تره.

واقعا حیف؛ چه آرزوهایی که همه برای خوشبختی‌ات نداشتند!
هوای تازه دلش می‌خواست ولی  
آخرش توی غبارا زد و رفت
دنبال کلید خوشبختی می‌گشت
خودشم قفلی رو قفلا زد و رفت!