و من آن دختر حساس دیروزی
که حتی یک قدم آنسوتر از قلبم نمیرفتم
کنون وا ماندهام در دهشت فردا
اگر فردا نباشد تکیهگاهی سخت و فولادین
چه باید کرد با تصمیم امروزم؟!
اگر آن مرد رویاهای من
فردا نباشد عشق و سالارم
اگر در چشمهای او نیابم آنچه میخواهم
حمایت را؛ صداقت را؛ امید زنده بودن را؛ و غیرت را
در آن لحظه که دست مادرم دیگر به روی شانههایم نیست
و بابا تکیهگاهم نیست
در آن هنگامه تلخی که دیگر هیچ کس پشت و پناهم نیست؛
اگر آن مرد رویاهای من فردا نباشد عشق و سالارم
چه باید کرد با تصمیم امروزم؟!
خداوندا کمک کن تا بیندیشم بسی والاتر و بهتر
خداوندا کمک کن تا بیابم زانچه میخواهم؛ هزاران پله بالاتر
خداوندا تو کریمی؛ مهربانی؛ تو نعیمی