و من آن دختر حساس دیروزی

که حتی یک قدم آنسوتر از قلبم نمی‌رفتم

کنون وا مانده‌ام در دهشت فردا

اگر فردا نباشد تکیه‌گاهی سخت و فولادین

چه باید کرد با تصمیم امروزم؟!

اگر آن مرد رویاهای من

فردا نباشد عشق و سالارم

اگر در چشمهای او نیابم آنچه می‌خواهم

حمایت را؛ صداقت را؛ امید زنده بودن را؛ و غیرت را

در آن لحظه که دست مادرم دیگر به روی شانه‌هایم نیست

و بابا تکیه‌گاهم نیست

در آن هنگامه تلخی که دیگر هیچ کس پشت و پناهم نیست؛

اگر آن مرد رویاهای من فردا نباشد عشق و سالارم

چه باید کرد با تصمیم امروزم؟!

خداوندا کمک کن تا بیندیشم بسی والاتر و بهتر

خداوندا کمک کن تا بیابم زانچه می‌خواهم؛ هزاران پله بالاتر

خداوندا تو کریمی؛ مهربانی؛ تو نعیمی

نظرات 9 + ارسال نظر
نرگس جمعه 30 دی‌ماه سال 1384 ساعت 10:34 ب.ظ

سلام عزیز دلم...ببین این دلشوره ها همه اش طبیعیه...یعنی اگه نباشه باید شک کرد... بهرحال میخوایم یه نفر رو انتخاب کنیم برای تمام عمرمون و هیچوقت نمیتونی صددرصد مطمئن باشی که کسی که انتخاب میکنی میتونه حای تکیه گاه محکمی مثل پدر رو بگیری...پس با دل پاک و با چشم باز تصمیم بگیر...خدا رو شکر پدر و مادری هم داری که هم با تجربه هستند و هم آگاه پس میتونی تو تصمیم گیری بهشون تکیه کنی ... اما این دلشوره ها تا وقتی که بگی بله باهات هست... من تجربه دارم دی:)))))))))))))

[ بدون نام ] شنبه 1 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 12:06 ق.ظ

خوشحالم دختر نشدم.پس خواستگار اومده !!راحت شدیم

راحت شدید؟ !!

گمنام شنبه 1 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 02:08 ق.ظ

اگر تنها تنها شوم باز خدا هست
او جانشین همه نداشتن هاست
نفرین و افرین ها بی ثمر است
اگر تمامیه خلق گرگ های هار شوند
تو(خدا)مهربان جاودان آسیب نا پذیره من هستی
ای پناهگاهه ابدی
تو میتوانی جانشین همه بی پناهه ها شوی د .ش

گلی یکشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 12:52 ق.ظ

ایشالله که خوشبخت می شی..ببینم این شعر از کی بود؟؟؟؟

شعر از دوست دختر خاله‌ام بود. خانوم الهه الف

غریبه یکشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 05:25 ب.ظ

من جای شما بودم:
۱- دنبال عشق می گشتم ولی سالار نه
۲- نمیشه. بی دلشوره نمیشه. اگه فکر می کنی که میشه مطمئن بود و ازدواج کرد، هیچوقت نمیتونی ازدواج کنی.

دیگه شاعره محترمه نوشته بود عشق و سالار؛ ما هم همون رو نوشتیم!
اما به نظر من منظور از سالار کسیه که بتونی بهش تکیه کنی و قبولش داشته باشی. و فکر می‌کنم همه دخترها این رو بخواند.

من دوشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 08:00 ب.ظ

تا یادم میاد تو تو دلشورهه خخواستگار بودی.
کشتی مارو تو.بابا عشق شوهر.

خوب تقصیر من چیه؟ من که نمی‌رم خواستگاری! اونها خودشون میان!!

نرگس جمعه 7 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 01:55 ق.ظ

به کجا رسید حالا؟؟؟نتیجههههههههه؟؟؟ ما کی شیرینی میخوریم پس؟؟

من جمعه 7 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 03:49 ب.ظ

اهان نه اینکه بقیه خواستگار ندارن!!!
ولی انقدر جلف نیستند که بیان بنویسن !

نیما یکشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 12:37 ق.ظ http://loverkid.blogsky.com

سلام
شرمنده دیر اومدم بازدید ...
امتحانات حسابی وقتم رو گرفته ... نیست ما هم بچه درس خون !!
راستی چه خبرا ... چی شد آخر ... دلشوره رو میگم!
من آپ هستم . بازم بهم سر بزن خوشحال میشم...
باشی...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد