آدم تا تو عمق فاجعهای نباشه؛ و فقط از بیرون به ماجرا نگاه کنه؛ واقعا نمیتونه بفهمه که مصیبت چهقدر بزرگه.
در اثر آتشسوزی در مسجد ارگ تهران ۵۹ نفر کشته و بیش از ۲۲۰ نفر مجروح شدند.
این خبر رو اکثر ما از تلویزیون و رادیو شنیدیم و یا توی سایتهای خبری و روزنامهها خوندیم. و خوب متاسف هم شدیم حتما. اما تا با یکی از این قربانیها آشنایی نزدیکی نداشته باشیم تا بفهمیم چه فرشتهای از این دنیا رفته و چه عزیزانی داغدار شدند؛ نمیفهمیم که واقعا چهقدر فاجعه بزرگه. ۵۹ تا عزیز. پدر و مادرهای مهربون. بچههای بیگناه.
تازه این اول ماجرا است. اول مصیبت. چون اونی که رفته دیگه هیچ وقت نمیاد.
خرداد ماه بود که زلزلهای استان مازندران و قزوین رو تکون داد. توی تهران هم به خوبی احساس شد و مردم تهران از ترس زلزله چند شبی رو توی پارکها خوابیدند و همه جا حرف زلزله بود.
شاید بعضیها هم یادشون بیاد که هلیکوپتر استاندار قزوین و همراهانش هم که رفته بودند به مناطق زلزلهزده استان سرکشی کنند با کوه برخورد کرد و همه سرنشیناش کشته شدند.
مطمئنم خیلیها یادشون رفته. اما من هیچ وقت یادم نمیره چون دوست قدیمی و صمیمی بابام توی اون هلیکوپتر بود. بارها دیده بودمش. با دخترش دوست بودم. مامانم با خانومش دوست نزدیک بود. خوب اون موقع هم هرکس خبر شنیدن سقوط هلیکوپتر رو شنیده بوده حتما متاسف شده. اما من دارم میبینم که این مصیبت حالا حالاها ادامه داره. مشکلات یه زن بیوه؛ بچههای یتیم و . . . نه حالا لزوما مشکلات مادی؛ مشکلاتی که انشالله هیچ کس تجربه شون نکنه. چون واقعا خیلی خیلی سختاند.
البته فقدان مهندس بیات جبران ناپذیره. تک گل کل خانوادهشون بود که خدا خیلی زود چیداش.
اما خوب این مصیبت هم تا وقتی خانواده اون مرحوم زندهاند دردناکه و وقتی سالها بگذره و یه نسل جدید بیاند این فاجعه هم سرد سرد میشه. . .
پارسال همین موقعها نبود که یه قطار توی نیشابور منفجر شد و تعداد زیادی از مردم کشته شدند؟؟
اما یه مصیبتی توی عالم هست که هیچ وقت داغش سرد نمیشه. هر سال عزاداریهاش پرشور برگزار میشه و ملتی رو سیاهپوش میکنه.
مصیبتی که بیرحمیهاش از فجایع مغولها دردناکتر نیست. کسانی که توش کشته شدند از کشته شدههای آتش زدن پرسپولیس خیلی کمتره و . . .
واقعا؛ این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست؟
التماس دعای زیاد دارم از همه عزاداران حسینی