ولادت امام حسن مجتبی(ع)؛ کریم اهل بیت؛ بر مهمانان ضیافت الهی مبارک باد.
فیلم خیلی دور؛خیلی نزدیک رو دیدم. از بیدمجنون قشنگتر بود. پختهتر و غیرکلیشهای. هرچند من از بیدمجنون هم خوشم اومده بود اما این یکی بهتر بود. با اینکه ماجراهای دو فیلم هیچ ربطی به هم نداشت اما یه پیام مشترک داشتند و اون اینکه یه قادر مطلق هست که هر کاری بخواد میکنه. تموم محاسباتت رو به هم میریزه و میگه موجود باش و اونی که خودش میخواد موجود میشه!
من توصیه میکنم این فیلم رو ببینید. سینما فرهنگ یه سانس ویژه ساعت ۹ و نیم داره.
میگن ماه رمضان ماه استجابت دعاست اما با دوستم که صحبت میکردیم به این نتیجه رسیدیم که آدم به هرچیزی که بیشتر اصرار داشته باشه بهش نمیرسه. در مورد خود ما دو تا که صادق بوده. اون که پارسال نیمه شعبان عقد کرده؛ میگفت شوهر من همه چیز هست به غیر از اون چیزی که من از همه چیزی بیشتر دلم میخواست. شوهرش خیلی مذهبی؛ خانواده درجه۱؛ تحصیلکرده؛ خوشاخلاق؛ خوشگل و از همه مهمتر مادرشوهری که به نظر من همین یکیه تو دنیا؛ اما اون چیزی که خداییش اون ته دلش میخواسته رو نداره. اون طوری که خدش اعتراف میکنه دلش یه شوهر پولدار میخواسته. چون خودش خونه باباش خیلی بیحساب خرج میکرده الان نمیتونه یه چیزهایی که هوس میکنه رو بخره و باید حساب پولاش رو داشته باشه که تا آخر ماه کم نیاد.
خود من هم یه چیزی میخواستم که خیلی روش اصرار داشتم اما نگرفتم.
نمیدونم چیه اما اونی که میخوای رو بهت نمیدن! در عوضش هزارتا نعمت دیگه رو که نخواستی سرازیر میکنن طرفت. البته شاید چون اونها از اول بوده اینقدر برات عادی شده و حس میکنی که نخواستی و گرفتی. شاید اگه اینها رو هم نداشتی خیلی اصرار میکردی که بگیری!!
چند وقت پیش یکی از بچههای دانشگاه بهم گفت صبح با بچهها تو سرویس بودیم دیدیمت که چه خوب از کنار سرویس گاز دادی و رفتی! من اصلا متوجه نبودم کی بوده و کجا و . . . یه صدقه دادم که یه وقت چشم نخورم!! عصرش قبل از افطار خواب بودم؛ خواب دیدم سمند شوهرخالهام دستم بوده و زدم داغونش کردم! بابام هم اومده و هیچی بهم نمیگه و فقط نگاهم میکنه.
پ ن:خوابم تعبیر شد! این پست قبل از افطار بود. بعد از افطار که خونه همون خالهام دعوت داشتیم زدم و دوتا لیوان رو موقع ظرف شستن شکستم!