یادداشت شب آخر حضورم در مکه؛ مرداد۸۲
و سفر به پایان رسید. سفری که فکرش را هم نمیکردم.
تو مرا صدا زدی؛ بندهی من بندهی من
من تو را صدا زدم؛خدای من خدای من
هیچگاه حسی را که وقتی پرده کعبه را در آغوش میگرفتم فراموش نمیکنم. احساس اینکه خدا از رگ گردن نزدیکتر است را با بیشترین شدت ممکن داشتم. بغل کردن کعبه؛ بوسیدن حجرالاسود و نماز زیر ناودان طلا. نماز در زیر باب صفا روبروی رکن حجر؛ مناجاتهای حضرت علی روبروی مستجار هر شب ساعت ۱۱. خدایا؛ این سفر نقطه عطفی در زندگی هر انسانی است. مخصوصا بار اول.
خدایا؛ دفعه بعدی کی خواهد بود؟
زیباترین منظره این سفر مسجد شجره بود که همه به رنگ هم بودند و زیباترین لحظهها؛ لحظههای نیمه شب روبروی بیتالله.
حس میکنم که خدایم را در آغوش کشیدم؛بوییدم ؛بوسیدم و اکنون در حال دور شدن از قبلهام هستم. هر چند هیچ جا مجاور شدن در مکه توصیه نشده است. تمام پیامبران و امامان در شهرهایی غیر از مکه بودند و برای بیعت با خدا به مکه میآمدند. دکتر شریعتی میگوید برگرد به شهرت و شهر خودت را حرم کن!
من برمیگردم به امید بازگشت و تلاش برای حرم کردن حریمم.
کعبه یک سنگ نشانیست که ره گم نشود
حاجی احرام دگر بند ببین یار کجا ست ! !

این متن رو از روی دفتر خاطرات سفر عمره دانشجویی که پارسال رفته بودم؛ نوشتم. و خدای مهربون و خانوم فاطمه زهرا این قدر کریم و عزیز هستند که دعای من رو مستجاب کردند و خیلی زود من رو دوباره طلبیدند و چقدر هم زیبا . . . ایام فاطمیه و شهادت حضرت زهرا در مدینه؛ نه تنهایی بلکه با پدر و مادر و خواهر و برادر و پدربزرگ و مادر بزرگها!!!
من این سفر رو واقعا از عنایت خانوم فاطمه زهرا میدونم چون اسبابش هم از راهی که حسابش رو هم نمیکردیم جور شد.
دوشنبه ساعت ۴ و نیم صبح پروازمونه انشالله و ۲ هفته بعدش هم برمیگردیم.به دلیل اینکه توی عربستان خانومها رو تو کافی نت راه نمیدند و اگر هم بدند اصلا ثانیههای اونجا اونقدر طلاییاند که خیلی حیفه پای نت صرف بشند؛ تا بعد از برگشت و تموم شدن شلوغ پلوغیها فکر نمیکنم اینجا بروز بشه.
اگه قابل باشم نائب زیاره همه شما دوستان هم خواهم بود انشاالله.
حلالم کنید و . . . خدانگهدار