استاد

توی این ترمی که الان آخرشه و امتحاناتش هم دیگه داره کم‌کم تموم می‌شه؛ من یه استادی داشتم به نام دکتر درکوش. دکتری اقتصاد شهری از دانشگاه Southern California. یک استاد واقعی. کاملا up to date و با اطلاعات کامل و جامع. یک مخ اقتصادی به معنای واقعی.
من شنبه‌ و دوشنبه اقتصاد کلان۱ داشتم باهاش. هر وقت ساعت کلاس این استاد می‌شد من واقعا لذت می‌بردم و از صبحش با ذوق می‌رفتم دانشکده.
 بیانش فوق‌العاده جذابه و مطالب رو به قدری باحال توضیح می‌ده که واقعا از خوندن اقتصاد لذت می‌بری. مثال‌های جالب و واقعی از اقتصاد بلبشور ایران. 
واقعا خودش هم عاشق اقتصاده. یادمه اولین جلسه بعد از عید بود؛ وقتی اومدیم سر کلاس استاد خیلی حالش بد بود. سرمای سختی خورده بود. اصلا حال نداشت حتی لبخند همیشگی‌اش رو بزنه. گفت فکر نمی‌کردم شما‌ها بیاید؛ اگه می‌دونستم همتون میاید خودم نمیومدم!! حالا یه مقدار کمی درس می‌دم که زودتر تومش کنیم امروز. یادمه بحث هم نرخ بیکاری بود. با اینکه اصلا حال نداشت بنده خدا اما واقعا این قدر خودش کیف می‌کنه از مباحث اقتصادی به جاهای حساسش که رسید چشماش برق می‌زد و لبخندش دوباره پیدا شد!!   
هر چی این استاد توی زمینه اقتصاد بگه من دربست قبول دارم. خیلی کارش درسته. ۲ تا شرکت داره با فروش چند میلیاردی در سال فقط با بیست و چندتا کارمند.
خیلی هم صادقانه می‌گه که بچه‌ها من یکی دو نمره رو توی نمره امتحان نمی‌تونم قول بدم که اشتباه نکردم!! شاید اشتباه کرده باشم!! نمره حد  A B C D اش مهمه!
واقعا داشتن استاد اساسی و استخون خورد کرده و باحال و باسواد خیلی توی انگیزه پیدا کردن برای خوندن هر درس و رشته‌ای مفیده. خدا رو شکر که توی دانشکده ما همچین استادهایی کم نداریم. 

حالا این همه حسنش رو گفتم دو تا عیب هم بگم؛ یکی اینکه یه مقدار پراکنده درس می‌ده و همچین بفهمی نفهمی نمره بالای ۱۶ خیلی کم داره کلا!!! 

. . . دوشنبه امتحان کلان دارم.