مدرسه‌ها وا شده . . .


سلام!
الان ساعت چند دقیقه از ۸ صبح روز اول مهر گذشته. حتما الان همه بچه ‌مدرسه‌ای‌ها سر صف تو حیاط مدرسه زیر آفتاب وایستادند و دارند از رادیو حرفهای رئیس و رئسا رو گوش می‌دند یا اینکه مدیر مدرسه‌شون داره براشون سخنرانی می‌کنه یا ناظم مدرسه داره براشون خط و نشون می‌کشه یا معلم راهنماشون داره مخشون رو تلیت می‌کنه!!
بعد از سه ماه تعطیلی مطمئنم همه‌شون دارن خمیازه می‌کشند تو دلشون به طرف فحش می‌دند و می‌گن باباجان ولمون کن بزار بریم رد کارمون. اگه روزهای دیگه بود؛ من تازه ۳ساعت دیگه از خواب بیدار می‌شدم!!!!

اما بنده تو خونه نشستم. در کمال آسایش بعد از خوردن یه صبحانه خوشمزه؛ وبگردی روزانه‌ام رو کردم و دارم وبلاگ می‌نویسم. بعدش هم می‌خوام پاشم برم یه استخر توپ و حسابی به خودم حال بدم!! 

یوهوهوهوهو!!! دلتون سوخت:))) 

**این پست ناشی از عقده‌های دوران تحصیل می‌باشد که در این اول مهر ۳سال بعد از آخرین اول‌مهری که رفتم مدرسه بروز کرده!!

اما خداییش کاش من هم امروز سر صف وایستاده بودم؛ دلم تنگ شده برای اون روزا . . . .