هر آدمی توی زندگیاش یه سری باورها و اعتقاداتی رو پیدا میکنه و بهشون معتقد میشه که حاضر نیست به هیچ قیمتی اونها رو زیر پا بذاره. مخصوصا اگه به وسیله عقل بهشون ایمان پیدا کرده باشه. و بهش ثابت هم شده باشه که اگه خلاف این اصول رفتار کنه ضربه میبینه و خیری توش نخواهد بود.
وقتی کسی در مورد بعضی مسائل به یه همچین باورهایی میرسه؛ دیگه نمیتونه هرکاری رو انجام بده؛ به هر دعوتی جواب مثبت بده و یا به هر رفتاری روی خوش نشون بده. هر چند که احترام زیادی هم برای طرف مقابلش قائل باشه. به هر حال وقتی آدم یه سری اصولی رو برای خودش میپذیره نمیتوونه همه رو راضی کنه. چون عقاید همه که نمیتونه با تو جور در بیاد. اصل هم همینه البته!
اما مشکلی که پیش میاد اینه که دیگران درکت نکنند و تورو به بدبینی نسبت به خودشون متهم کنند و یا دلخور بشند که چرا به فلانی گفتم بیا بریم فلان جا؛ یا فلان کار رو بکنیم ؛ نیومد!! در اینجا یا باید دل دوستان رو بدست بیاری و پا روی اعتقادات بذاری یا اینکه روی اعتقادات بمونی و دیگران رو از دست خودت ناراحت کنی.
من دومیش رو انتخاب کردم!
حس پرواز تو اوج ابرا بهم دست داد وقتی یکی از عزیزترینهای دلم یه چیزهایی راجع به من نوشته بود که اصلا لایقش نیستم. . . و کم من ثنائی جمیل لست اهل له نشرته.
گل ناز و مهربونم؛ ممنون به خاطر دلسوزی و لطفی که به من داری. همین دعاهای شما عزیزاست که من رو همیشه شاد و خندون نگه میداره:))
شاید اگر عینکتون رو عوض کنید، بشه یه کاری کرد که هم دوستانتون از شما راضی باشند و هم پا روی عقایدتون نگذاشته باشید.
در ضمن امیدوارم همیشه بتوانید مرز بین دین و اعتقادات شخصی را تشخیص دهید. لزوما آنچه که ما به عنوان اعتقادات برای خودمان داریم و از آنها برای خودمان گزارههای «لایتغیر»ی ساخته ایم، کاملا با دین منطبق نباشد. شاید مشکل اینست که دین را از سرچشمه نشناخته ایم. همیشه آبی که از سرچشمه در بالای کوه بیرون میاد با اون چیزی که من در پایین کوه در یک جوی کوچک ازش استفاده میکنم فرق دارد.
شاید در خور تامل باشد این جمله که :« عمل صالح هرکس با توجه به شرایطی که در آن رشد یافته و برخورد داشته – مثل خانواده، اجتماع، تاریخ و ... - مشخص می شود.»
ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید
هم مگر لطف شما پیش نهند گامی چند
...
انشاالله
من هم مثل تو یک سری عقایدی دارم که واقعا بهش پایبندم
سلام نازنین
قبل از هرچیز لایق بیشتر از اینایی ببخش اگه جسارتی شد. و بعد کاملا باهات موافقم
گرماست که اهن رو فولاد میکنه و فشاره که کربن سیاه رو الماس میکنه
برای بزرگ شدن و بزرگ موندن باید تحمل کرد و صبور بود
بهترینها رو برات میخوام
باهات تا حدودی موافقم .. می دونی .. می تونی هم رو عقاید خودت بمونی و هم ایمانت رو حفظ که هیچی محکمتر هم کنی .. منم مثل تو بودم .. یا شایدم باشم هنوز .. ولی با رفتار و عکس العمل هایی که باید خودت پیداشون کنی می تونی راهیی رو انتخاب کنی که نه سیخ بسوزه نه کباب .. البته اگه لازم باشه کباب به سیخ می ارزه .. :)) ... واقعآ شاید این موضوع مشکل خیلی ها باشه .. قدرت اینکه بنا بدلایلی که کسی دیگه کمتر بهش ارزش می ذاره به دوستات و حتی صمیمی ترینشون بگی نه ....باهات موافقم ! ..
باید این تصمیم رو خیلی با دقت بگیری.. ک بین خدا و دوستات کسی رو انتخاب کنی .. معلومه که آدم باید کی رو انتخاب کنه .. بستگی داره به کدومشون بیشتر احتیاج داری .. منم به خیلی از دعوت ها نه گفتم .. با زبون بی زبونی می دونن که من به چه دعوت هایی جواب مثبت می دم :) .. خیلی آسونه .. کسی هم نمی رنجه .. عقاید همه قابل احترامه :) ...
سلام
بقیه مفصل نوشتند. من فقط یه آیه می نویسم.
قل انما اعظکم بواحده ان تقومو لله مثنی و ثلاث و فردی
بگو بدرستیکه پندی به شما می دهم که در راه خدا دو نفری سه نفری و حتی یک نفره وتنها قیام کنید.
چاره آنست که سجاده به «می» بفروشیم ...
الله اکبر!
امروز عصر با یکی از دوستان همین صحبت بود!
اینکه روی اعتقادات پا نگذار ولو از دستت ناراحت بشن...
جالبه این تقارن
بسمک یا الله......
سلام...اینو امروز تو یه وب خوندم :
حسین (ع) شمشیر زد و در خون خود غلطید و هزار تکه شد ...اما از ایمان و عقیده اش نگذشت.....
ایمانتان را به هیچ نفروشید حتی به پاره های بدنتان....
موفق باشی.....یا مهدی
اعتقاد داشتن خیلی خوبه ولی جزمیت بده، یعنی از کجا که اعتقاد من درسته؟ اصلاً سیستم اعتقادی چطور شکل می گیره؟ یادمه از وقتی نوجوان بودم فکر می کردم یک خانم بدحجاب یا بی حجاب خیلی بده. در این حد که حتی صحبت کردن با اونها رو هم پاگذاشتن روی اعتقاد می دیدم. اما بعدش یه چیزائی دیدم و تجربیاتی پیدا کردم که فهمیدم این اعتقادم غلط بوده کاملاً. امروز که نگاه به پشت سر می کنم به نظرم میاد که چون اطرافیانم با حجاب بو ده اند چنین عقیده ای در من شکل گرفته. می خوام بگم که خیلی از اعتقادات ما مبنای عقلی نداره که البته شما هم به مسأله تعقل خوشبختانه اشاره کردید. ولی اگر اجازه بدید این رو هم بگم که عقل آدمیزاد همیشه ناقصه و به مرور کاملتر میشه، از طرف دیگه عقل یک نفر در مقابل عقل جمعی هم ناقصه. به این مطلی، عرف اجتماعی رو هم اضافه کنیم و بنابراین همیشه آمادگی بازنگری در اعتقاداتمون را داشته باشیم.
حرفتون درسته؛ اما در هر مقطعی آدم یه سری اعتقاداتی داره برای خودش دیگه! که به مرور زمان هم ممکنه تغییر کنند.
مهم نیست که...
اصلا مهم نیست...
مهم اینه فقط در راستای هدفت قدم برداری!
یاحق
مگه میشه که نشه...
کار نشد نداره...
سخته ولی میشه.اصلا اینی که شما گفتی غیر منطقیه...
ممنون از نظراتی که برام گذاشتین
آوای من جان من کاملا باهات موافقم. من خودم اگه درست به ارزشی رسیده باشم هیچ وقت حاضر نیستم ولش کنم منظورم اینه که اگه حس کنم برام خوبه
مرسی:)
قطور کردن دیوار شاید کار خوبی باشه!
هیچ دوستی اونقدر ارزش نداره که آدم به خاطرش از اعتقاداتش بگذره.حداقل من که تا حالا همچین دوستی رو پیدا نکردم.
یاحق
سلام
نمیدونم...
به خدا خودمم قاطی کردم.ولی بازم میگم اینکه یا باید دل دوستان رو بدست بیاری یا پا روی اعتقادات بذاری غیر منطقیه.لا اقل تو مرام دل......
یاعلی
ناراحتی دوستانت ظاهریه.اونا در اعماق وجودشون اصولگرایی و اعتماد به نفس شما را تحسین میکنن
برای بعضی از اعقاید آدم باید بجنگد هر چند که سخت باشد
از نظر من خوبه گاهی اون چیزایی هم که خیلی بهشون پابندی از یک دیدگاه دیگه نگاه کنی...یه جور بازبینی.شایدبه کارت نیمدن و یا عوض شدن....پس مفهوم رشد چی میشه....بحثش مفصله با یه کامنت نمیشه....شاد باشی.
دقیقا یه مشکل هم همینه! یعنی تو روی یه سری از اعتقادات تجدید نظر کردی و یه تغییراتی بهشون دادی. اما دیگران این تغییر رو درک نمیکنند و انتظار دارند که مثل سابق رفتار کنی!!
حالا همه این حرفا درست!چرا وبلاگ رو آپ دیت نمی کنی؟!!
سلام
خوبید
کمتر میبینمتون جدیدا !
خوشحال میشم اگر باز هم سر بزنید
مطلبتون هم راستی جالب بود و سرشار از تفکر
موفق باشید و بر قرار
دوستدار شما خلوت نشین