یه مسائلی یه وقتهایی پیش میاد که اصلا تحت کنترل تو نیستند. نه توی شروعش نقشی داری و نه تو پایانش. هیچ طوری هم تحت اراده تو نیست که بخوای کنترلش کنی. اما بدجوری اعصابت رو میریزه بهم!! . . . خوب بالاخره همه زندگی که اختیار نیست. بعضی وقتها هم میوفته تو قسمت جبرش دیگه .
اما یه وقتهایی هم خودت یه کاری رو شروع میکنی و بعدش همچین توش میمونی که از اون قبلی خیلی بدتره!!! حداقل اون موقع خودت رو سرزنش نمیکنی. میگی این تو اختیار من نیست. اما وقتی خودت باعث یه چیزی هستی یا اینکه توش نقش تعیین کنندهای داشتی دیگه خیلی حالت گرفته میشه.
حتی اگه یا جایی هم به هر بدبختی که هست تمومش کنی؛ باز یه اثرات و خاطراتی برات داره که باز هم از دست تو خارجند!!
تهران به طرز عجیب و غریبی این روزها شلوغ شده! چه خبره مگه؟ انگار هرچی ماشین وجود داره ریخته تو خیابونا. این قدر این چند روز توی ترافیک موندم که خل شدم!! منی که محال بود وقتی با مامان میریم بیرون بزارم مامان بشینه پشت فرمون؛ این قدر از رانندگی کلافه شده بودم که دیگه بریدم!! ترجیح دادم صندلی بغل لم بدم و چرت بزنم و مامان جان خودش رانندگی کنه!!
باهات موافقم چون که از این موارد خیلی برای خودم اتفاق افتاده
منم مثل آیدین باهات موافقم
راستی اون جمله بالات خیلی به دلم نشست
موفق باشی
راستش اون جمله مال من نیست.
از شعرهای خانوم مریم حیدرزاده است.
:(..منم خسته شده ام .. ولی باید ادامه داد ... با حرفات موافقم ... یه جمله شریعتی گفته که چیز هایی رو که می تونم تغییر بدم قدرتش رو به من بده خدا .. چسازهایی که نمی تونم تغییر بدم صبرش رو و علمی که فرق این دوتا رو متوجه بشم .. درضمن ... حرفات یه جوری بود....شاید واسه من یه جوری بود .... منتظر آف لاینتون هستم :(
یاحق
سلام
شلوغی...
دیگه نه به رفتنم فکر میکنم نه به برگشتنم
چون خودش به اندازه کافی هرروز دیوونم میکنه چه برسه به اینکه بخوای بهش فکر هم بکنی
درپناه حق
سلام. خستگی از ترافیک اشکال نداره با یه چرت و چایی حل می شه. از نفس کشیدن خسته نشی که راه حل نداره :)
واستعینو بالصبر و الصلاه وانها لکبیره الاعلی الخشعین
رانندگی در تهران آسان می شود اگر بی خیال باشی...
اگر یک نفر یکهو پیچید جلوت فکر کنی که مثلا نسیمی ملایم وزیده است! من اینجوری با رانندگی در تهران کنار اومدم...
سرکار خانم باید یک راننده استخدام کنند فکر کنم D: :)
سلام بانو
سخت نگیر؛ زندگی اگه این چیزارو هم نداشت که خلی کسل کننده میشد بابا!!!
زندگی ما آدما پر از چیزاییه که یا ذاتا خرابن یا دستی دستی خرابشون میکنن.
به قول یه نده خدایی که اسمش از نک زبونم افتاد شیکست :
آدمی تو زندگی موفقه که از موقعیت های خراب برای خودش برد بسازه! وگرنه موقعیت خوب که ...
یادت باشه :
مرد آنست که در کشاکش درد سنگ زیرین آسیا باشد
نگی من که زنم ها ! مردی به ظاهر جسمی نیست
بعضی وقت ها به خودم میگم کاش میشد بعضی وقت ها به عقب برگردم تا دیگه کاری نکنم که بعدش پشیمون بشم.
لعن الله عمر ثم ابابکر و عمر ثم عثمان و عمر ثم عمر ثم عمر ....می گن هر کسی حاجتی داره نذر کنه هزار تسبیح لعن بفرسته هر حاجتی باشه خدا بهش می ده ....برای من هم دعا کنین .یک حاجت دارم فقط خیلی دعام کنین ممنون
بسم رب المهدی .... لعنت بر عمر ....سلاااااااام .... ممنونم که به وبلاگم سر زدی ........ آغاز ولایت و امامت مولا رو تبریک میگم ... اللهم عجل فرجه و سهل مخرجه ... در پناه حق .... خداحافظ.... یا مهدی ادرکنی
رانندگی در تهران بیشتر به Mission Imposible شبیه هست. چون هیجان داره، خیلی باهاش حال میکنم ولی وقتی میام خونه ، خستگی ...
بسم رب المهدی
شهادت امام حسن عسگری رو تسلیت و تعزیت و آغاز دوران باشکوه ولایت و امامت حضرت حجت بن الحسن (عج)رو تبریک می گم.
سلامممم.....نا امیدم کردی .....من تازه گواهینامه گرفتم ...
با این تفاوت که مامان جون به من ماشین نمی دن !!!!
البته به من هم از اولش ماشین نمیدادند!! یه پروسه ۱ ساله طی شد تا بالاخره مخشون رو زدم:))
اولش باید یه نفر که خیلی وارده تمرین داشت. چون واقعا توی آموزشگاهها چیزی به آدم از رانندگی واقعی یاد نمیدند!
اووووووووووووه....یه سال؟؟؟؟؟؟من پورسه ۱ هفته ایی داشتم ... آخه اگه نمی دادن صبح از خونه که می رفتم بیرون شب می اومدم..دلشون سوخت :)) ... تازه زوری ۴۰۰۰ تومن هم پول تاکسی می شد :)) ..
با آقا صدق موافقم ولی:دی
ما مجبوریم به اجبار و عشق تنها راه گریز است!
انشاالله خدای خالق عشق؛ طعم عشق حقیقی رو به همه ما بچشاند.
شما آپ دیت نمی کنید این وبلاگ رو؟
سلاممم...
خوب خوبه یه ذره بیشتر امیدوار شدم......
هنوز یه ۹ ماهی تا یک سال این گواهینامه هه خاک بخوره وقت دارم....
ولی انصافا حق دارن....منم بودم نمی دادم....