نمیدونم که چند سال دیگه عمر میکنم و چه اتفاقاتی قرار برام تو این زندگی رخ بده؛ اما فکر نمیکنم هیچ وقت سال ۸۲ رو یادم بره! چون سالی بود که توش برای من خیلی چیزها فرق کرد. واقعا یه تغییرات اساسی کردم و یه اتفاقهایی که تاثیرات موندگاری دارند برام پیش اومد. اتفاقهای خیلی خیلی شیرین و اتفاقهای ادبکننده و آدم گرداننده!!
دیدن زیباترین منظره این کره خاکی؛ که همون نگاه اولم به بیتالله بود. زیباترین نماز جماعتهای عمرم که روبروی رکن حجرالسود ؛ چشم در چشم با خدا تو مسجدالحرام خوندم. جایی که مستجار رو گرفتم. پره کعبه رو بغل کردم و احساس کردم که واقعا از رگ گردن نزدیکتر یعنی چی! دست دعایی که زیر ناودان طلا تو حجراسماعیل بلند کردم. لباس سفیدی که پوشیدم و بهش لبیک گفتم و دورش گشتم. توش حل شدم و مست مست برگشتم.
اونقدر مست که بعدش بدجوری زد پشت گردنم. بهم خوب فهموند که این مستی نیست بچه!! حالاها حالاها مونده تا تو آدم بشی!
به طواف کعبه رفتم ؛ به حرم رهم ندادند
که تو در برون چه کردی که به اندرون درآیی؟همچین دلم شکست که نفهمیدم از کجا خوردم. البته بعدش فهمیدمها! از معصیت و فرعونصفت بودن خودم بود. خدا خودش خوب ادبم کرد. خیلی خوب! دیگهام که دستم به بلدالحرام نمیرسید.
اما یه جور شیرینی غریبالغربا طلبیدم که آخر مرامش بود. با اینکه قربونش برم از تعداد سالهای عمرم بیشتر به زیارتش طلبیدتم؛ اما هیچ مشهدی ؛ مشهدی که تابستون ۸۲-
۱۳ رجب موقع تولد مولا علی(ع)- رفتم نمیشه برام. با اوج دلشکستهگی رفتم. اشکهایی که پیش امامرضا ریختم؛ درددلهایی که با آقام کردم . . . مگه میشه یادم بره؟!! و از همه مهمتر عهدی که با خدام بستم و از امام رضا خوستم که کمکم کنه تا کم نیارم و بتونم همیشه حفظش کنم.
چیزی که غیر از خیر ؛ چیز دیگهای توش نمیدیدم رو از دست دادم؛ اما
چه بسا چیزی را خیر میشمارید و شر شما در آن است. و مطمئنم که همینطور هم بوده.
ولی یه چیزهایی رو عوضش درک کردم و محبت یه چیزهایی تو دلم افتاد که اگه اون خیری که فکر میکردم شده بودها ؛ شاید هزار سال آزگار هم نمیفهمیدمشون.
خدایا کرمت رو شکر.
خلاصه اینکه سالی که گذشت نقطه عطف زندگی من بود. سالی که فکر میکنم توش به اندازه ۱۹ سال قبلش بزرگ شدم. چون واقعا یه چیزهایی رو یاد گرفتم که خیلی برام لازم بودند. حتی تو همین ماه آخرش.
هر که هوایی نپخت یا به فراقی نسوخت
آخر عمر از جهان چون برود خام رفت!
پروردگارا؛ به خاطر همه لطف و عنایتی که به من داشتی و داری ازت متشکرم.
به کلیدهای گشایشی که غیر از تو کسی آنها را نمیداند قسمت میدهم؛ ولی نعمتم تویی؛ تو حال دل مرا میدانی و به برآوردن حاجتم قادر و توانایی؛ پس به حق محمد و آلمحمد از تو میخواهم:
که اون چیزی که خیر و صلاحم هست و خودت خیلی بهتر از من نادون میدونیش؛ تو این سال جدید جلوی روم بزاری.
بفضلک و رحمتک یا ارحمالراحمین.
حاج خانم :) امیدوارم سال جدید بهتر از سال ۸۲ باشه :)
ممنونم که به وبلاگم سرزدی
خوشحال میشم که خواننده وبلاگ من باشی
انشالا
خدایا باز هم رضی برضاک
سلام عزیزم
امسال نمیدونم چه رازی داشت که انگار واسه خیلیها دوست داشتنی بود برای من هم که از خیلی چیزا دور بودم زیبا بود البته تو خیلی خوشبخت تر از منی چون من مدتهاست اول جاده موندم و به شما مسافرین این جاده ها حسادت میکنم. تو که از من به اون قدرت بزرگ نزدیکتری یه سفارشی بکن تا منم بتونم قدمهام رو محکمتر کنم
سلام.بازم به جنت الشهدا بیا و دمی رو میهمان شهدا باش.یا علی.
عشق چشمه آبی اما کشندس
من میمیرم از این آب مسموم......
موفق باشی
سلام .
سال نو رو به شما و خانواده محترم تبریک عرض می کنم و امید وارم سالی همراه با موفقییت و سلامتی برای شما باشد.
سلام
از این که به وبلاگ من سر زدید ممنونم
راستش برام جالبه یه نفر در مورد شغل ما این طوری نظر داده
اونم احتمالا بدون اینکه تجربش کرده باشه
سلام
عیدتون مبارک و ممنون که به وبلاگ ما سرزدید. درسته که ما در دنیایی متفاوت زندگی میکنیم وممنون که به این تفاوت احترام میزارید. این تفاوت بنظر من زیبا و قابل احترامه ، احترامی که معمولاْ از هیچ کدوم از طرفین (یعنی اونهایی که طرف شما هستند و اونهایی که طرف ما هستند) دیده نمیشه.
شاد و بهاری باشید
مقصود توئی.کعبه و بت خانه بهانه است. ای آنکه در نمازت٬ روی از خدا بپوشی...باشد که باز بینی٬ آن خاک کیمیا را..عیدت مبارک.
سلام زیارتت قبول باشه منم اون سالی که مکه رفتم خیلی تغییر کردم ...فکر میکردم اسللام آخر همه جیزه ولی نبود...خدا آخر همه چیزه!شاد باشی.......