جوونترین استاد دانشکدهمون شده رئیس گروه. به جای دکتر داوودی. من که اصلا نمیتونم باور کنم. این استاده شاگرد اکثر بقیه استادای دانشکدهاست و چند سالی بیشتر از گرفتن دکتریاش نمیگذره. من نمیدونم چرا با وجود این همه استاد همه فن حریف تو دانشکده این شده رئیس گروه. چونکه یه مقدار سلیقهای هم عمل میکنه بعضی از بچهها از قبل هم باهاش مشکل داشتند. حالاکه همه دانشکده سر و کارشون افتاده بهش! مثلا دکتر داوودی با اینکه خودش اعتقادات مذهبی داشت اما دختر بدحجاب و باحجاب براش فرقی نداشت. همه رو به یه چشم نگاه میکرد. اما این رئیس جدید این طور نیست. چون خودش مذهبیه؛ حجاب دخترها خواه ناخواه روی رفتارش باهاشون تاثیر میگذاره. راستی متولد نجف هم هست!
یه دلیلی که من تونستم برای این انتخاب پیدا کنم اینه که رئیس جدید داماد خواهر رئیس قدیمه!
یه شعری هست از مولوی که میگه:
راضی ام بر مهر و قهرش من به جد
گو عجب من عاشق و این هر دو ضد
یا اینکه بابا طاهر میگه میگه:
یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
به یه نتیجهای رسیدم. اونم اینکه من مسلمون نیستم!!
به قول مامانم که میگه مسلمون بودن یعنی تسلیم محض خدا بودن. راضی بودن به رضای خدا. با رضایت قلبی!
من این جوریم که دعا میکنم. میگم هم که خدایا راضیام به رضای تو. اما وقتی دعام اجابت نمیشه ناراحت میشم و گله میکنم. در حالی که در مکتب اهل بیت باید در همه حال واقعا راضی باشی و باور کنی که حتما خیر و صلاحت در اینه.
اما من نمیزارم به حساب خیر و صلاحم. میزارم به حساب اینکه گرفتار خشم و قهر خدا شدم!!
خلاصه اینکه من تکلیفم با خودم مشخص نیست. یه جورایی کلافه شدم. از این به بعد میخوام فقط سکوت کنم. سکوتی که دیگه خودش میدونه از سر چیه.
اما نه؛ فکر نمیکنم من کسی باشم که بتونم ساکت بمونم چون باز هم به قول مولوی:
جز تو پیش کی برآرد بنده دست
هم دعا و هم اجابت از تو هست
هم از اول تو دهی میل دعا
تو دهی آخر دعاها را جزا
اول و آخر تویی ما در میان
هیچ هیچی که نیاید در بیان
من هنوز خیلی چیزهاست که باید درک کنم. و مطمئنم تا وقتی که درکشون نکنم حاجتم رو نمیگیرم. فکر کنم یکی از اونها اینه که در هر حال باید واقعا راضی باشم. حالا این همه چیز رو من از خدا نخواستم؛ خودش بیحساب بهم داده. یه چیزی رو من میخوام اما اون نمیخواد بده. خوب نمیخواد دیگه. اگه من واقعا تسلیم خواست خدا هستم- و فقط ادعا نمیکنم- پس باید قلبا راضی باشم و امیدوار. چون نا امید شدن از رحمت خدا خودش بالاترین گناهه.
به این نتیجه رسدم که حکمت این ماجرا اینه که با تمام وجودم بفهمم که
هیچ هیچم!
رئیس گروه جدید هم به نفع شما . از چی ناراحتی .
رنگ سفيد هم به اينجا مياد ها!!
عيدت مبارک رفيق قديمی!! التماس دعا گلم
استاد جوون خيلی هم بد نيست اگه رييس گروه بشه
اونسالی که ما وارد دانشگاه شديم رييس گروه هم عوض شد و شد يکی از جوونترين اساتيد اما خوب اون ادم خوبی بود..بعدش عوض شد...