دکتر داوودی ؛ رئیس گروه ما شده معاون اول رئیس جمهور. دکترای اقتصاد داره از آمریکا و فقط هم به بچه‌های فوق لیسانس درس می‌ده. چند سال قبل به لیسانس‌ها هم درس می‌داده و همه می‌گن خرد۲‌اش خیلی عالیه! چون که رئیس گروهه همه می‌شناسنش. کسیه که کار بچه‌ها رو راه می‌اندازه و حرف منطقی رو قبول می‌کنه. ما بیشتر موقع انتخاب واحد باهاش سروکار داریم. چون روز انتخاب واحد همه کاره دانشکده ‌است! فکر کنم برنامه‌ها رو هم اون تنظیم می‌کنه. تقریبا منظمه و نمی‌زاره خیلی خر تو خر بشه. 
اکثر اوقات پیراهن یقه آخوندی و کت و شلوار تنشه و حلقه ازدواجش همیشه دستشه. حلقه‌ها نه انگشتر عقیق! کاری که اکثر مردهای هم قطارش نمی‌کنند.
۲ سال پیش که من تازه این وبلاگ رو راه انداخته بودم و همزمان بود با تغییر رشته‌ام به اقتصاد؛ این پست رو نوشتم:

چهار شنبه 26 شهریور 1382

انتخاب واحد

امروز رفته بودم برای انتخاب واحد توی دانشکده غریب!! اما چون دیروز رفته بودم و با رئیس گروه و چند تا از بچه هاشون صحبت کرده بودم کارم خیلی  زود پیش رفت. چه رئیس گروه ماهیه به خدا دیروز قشنگ نشست برای من واحدهایی که باید بگیرم رو نوشت.حتی داشت ساعتهاش رو هم برام تنظیم میکرد که چه طوری بگیرم که راحتتر باشم!! ۲۰ واحد رو کامل برام پر کرد که دیگه خیلی عقب نمونم. واحد های ریاضی رو که پارسال پاس کرده بودم رو قبول نکردن چون نمرهاش زیر ۱۲ بود برای همین مجبور شدم دوباره ریاضی ۱ بگیرم. امروز و دیروز که رفتم دانشگاه کلی خسته شدم!! حالا موندم چه طوری می خوام از اول ترم برم دانشگاه با این بادی که توی این تعطیلات پشتم خورده! خدا رحم کنه!


یکی از لذت‌های دنیا اینه که ساعت ۸ و نیم صبح توی یه خونه روستایی تو جواهر ده همراه خانواده و فک و فامیل صبحونه مفصل با نون محلی داغ بخوری!
چند روزی با خاله‌هام و دایی‌ام رفته بودیم شمال. خوش گذشت. خصوصا اینکه اسباب خنده هم فراهم شده بود. یه کتابی رو یکی از پسر خاله‌هام گرفته بود به اسم: رازهایی درباره زنان که هر مردی باید بداند! خودش قبل از سفر یه روزه همه‌اش رو خونده بود. حدود۷۰۰ صفحه. دست به دست می‌چرخید. فصل آخرش راجع به مسائل جنسی بود. جالب این بود که به دست هرکی می‌افتاد زرتی می‌پرید و فصل آخرش رو می‌خوند! تابلو شده بود دیگه. از زن و مرد جا افتاده بگیر تا دختر ۱۶ساله! (از ۱۶ سال کمتر نداشتیم دیگه). البته مطالب فصل آخرش جالب بود اما من شخصا حوصله‌ام نگرفت همه‌اش رو بخونم. چون بیشتر خطاب به مردها بود و به کار من نمیومد! اما کل کتاب برای خانومها هم خیلی مفیده. تو مقدمه‌اش نوشته که این کتاب بیشتر از اینکه برای مردها باشه برای خانومهاست. چون بعضی وقتها خود زنها هم نمی‌دونند که واقعا چه‌شونه و خودشون هم از حال خودشون سردرنمیارند! و واقعا هم همین طوره! من ۱۰۰ صفحه اولش رو که خوندم شناختم از خودم بیشتر شد. بقیه‌اش هم مونده چون دیگه کتاب به من نرسید و الان هم دست یکی از خاله‌هامه!! یه باب خیری هم که این قضیه داشت این بود که دایی‌ام رو تحریک کرد این کتاب رو بخونه. بنده خدا خانومش خیلی وقت پیش کتاب رو خریده بود و خودش کامل خونده بود و زیر نکات مهمش رو هم خط کشیده بود تا شوهرش بخونه!! اما دایی‌ام به خاطر غرورش و اینکه فکر می‌کرد اینها همه‌اش چرت و وقت تلف کرده؛ نخونده بودش!! 
حالا با بچه‌ها قرار گذاشتیم دنگ بزاریم رازهای مردانش رو هم بگیریم!

نظرات 3 + ارسال نظر
[ بدون نام ] دوشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 12:29 ق.ظ

[ بدون نام ] دوشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 12:40 ق.ظ

Ϙ

یاسی دوشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 12:47 ق.ظ

منم شنیدم دکتر داوودی گفتن توی اخبار .. پس درست شنیدم .. خوبه که ..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد