از اول ما رمضون تا حالا ننوشتم. اصلا کلا خیلی آنلاین نشدم. به وبلاگ دوستان هم کم سرزدم و نظری هم نذاشتم.
راستش از اول ماه رمضون یه جریانی پیش اومده که دهنم رو قفل کرده. خیلی داره ازم فکر و انرژی میبره در حالی که کار خاصی هم انجام نمیدم و تازه اصل ماجرا بعد از ماه رمضون شاید شروع بشه.
من مار گزیدم. برای همین از ریسمون سیاه و سفید میترسم. همش به جنبههای منفی ماجرا نگاه میکنم.
خدایا؛ این همه شباهت!! خودت خوب میدونی تا قبل از این نظرم چی بود. اما الان خودم هم نمیدونم نظرم چیه! همهاش میترسم عاقبتش . . .
امشب بعد از نماز عشا یه تفال به قرآن زدم. تا شاید کمی آروم بگیرم. جالبه که این آیه اومده:
بگو: هیچ حادثهای برای ما رخ نمیدهد؛ مگر آنچه خداوند برای ما نوشته و مقرر داشته است. او مولا و (سرپرست) ماست؛ و مومنان باید تنها بر خدا توکل کنند. توبه-۵۱
فکر میکنم همهاش شب قدر معلوم میشه. خیلی کار دارم امسال شب قدر. پس کی میاد؟
التماس دعا از همگی. سحر و افطار . . . شبهای قدر
توکلت علی حی الذی لا یموت؛ بیده الخیر و هو علی کل شی قدیر