ترجمه آزاد چند جمله عاشقانه دعای ابوحمزه :

من کودکی بیش نبودم، تو ام پروراندی

من را تو سربلند کردی

در ترسها و دلهره هایم توام امنیت بخشیدی

گناهانم را تو پوشاندی و نگذاشتی که دیگران از آن با خبر شوند

در موقع آوارگی و غصه تو پناهم دادی

خدایا

من آنم که در خلوت از تو حیا نکردم و در آشکار نیز مراقب فرمانت نبودم

من آنم که وقتی مژده گناهی را شنیدم شتابان به سوی آن رفتم

تو مهلتم دادی، توجه نکردم

تو پرده پوشی کردی، حیا نکردم با آنکه می دانستم از همه چیزم خبر داری

احساس کردم از چشم تو افتاده ام، باز هم پروا نکردم

ولی با همه این حرفها، خدایا با بردباریت مهلتم دادی، و گناهانم را پوشاندی و مرا عقوبت نکردی

گویی که گناهانم را از یاد برده ای و از کیفرم در گذشته ای

از این بالاتر، گویا تو از من شرم داری

ولی خدا: این را هم خودت می دانی که وقتی گناه می کردم، اعتقاد نداشتم که تو خدای من نیستی

می دانستی قصد لجبازی با تو ندارم. گناه من ناشی از غلبه هوا نفسم بود.

پس خدایا: مرا به حال خودم رها نکن.

چون باز هم با این همه گناهان، خودت می دانی که دوستت دارم

به نقل از وبنوشت ابطحی

من که خیلی حال کردم. گفتم زینت وبلاگ خودم هم بشه.
التماس دعا