مرا احوال خوبی بود روزی !

واقعا آدم به یه مویی بنده! کافیه یه ناراحتی کوچیک جسمی مثل دندون درد بیاد سراغت تا بفهمی چه قدر ضعیف و ناتوانی. الان من با اینکه ۳ تا مسکن قوی خوردم و درد اذیتم نمی کنه اما تا الان که ساعت ۳ صبحه نتونستم بخوابم. فکر کنم از این سرماخوردگی های نمی دونم کجایی هم دارم میگیرم. گلوم به شدت درد میکنه. قرص سرما خوردگی نداشتیم تا بخورم. کاش به جای زندگی تو این تهران شلوغ و پر دردسر توی شهر آرومی ؛ مثل زادگاه پدریم ؛ همدان عزیز ؛ زندگی می کردیم. که تو همین بعد از ظهر می تونستم هم برم پیش حمید ؛ دندونم رو درست کنم و بعد هم برم پیش امیر ؛ سرما خوردگیم رو خوب کنه ! و بعدش هم برم پیش مادرجون و کنار بخاری زیر پتو بخوابم و  مادر راه به راه برام چایی بیاره و استخون های ستون فقراتم رو مدام ماساژ بده. و حتما هم یه فنجون فلوس ؛ که به نظرش دوای همه درد های عالمه ؛ برام درست کنه و به زور بریزه تو حلقم
اما توی این شهر که همه ۱۹ سال عمرم رو توش گذروندم ؛ امروز بعد از ظهر به قدری دندون درد داشتم که بعد از کلاسم توی مدرسه ؛ قید دانشگاه رو زدم و سر خر و کج کردم طرف خونه . اگه ساعت ۳۰/۲  نبود حتما روزه ام رو افطار می کردم و سریع مسکن می خوردم. اما گفتم ۳ ساعت که بیشتر نمونده تا افطار؛ صبر می کنم. اما تو این ۳ ساعت بیشتر از ۳۰ بار جناب عزرائیل رو روبروی خودم دیدم! بعدش هم که افطار مهمون بودیم خونه پسردایی بابام و توی این ترافیک لعنتی از این ور شهر هندل زدیم تا اون ور!
 طفلک شاگرد هام ! به محض اینکه وارد کلاس شدم ؛ همشون فهمیدن که یه چیزیم هست! واقعا هم بدجوری درد داشتم. امروز کوئیز هم داشتن و خوشبختانه درس ندادم. امتحانشون هم سخت بود. کار جالبی دارم من ها ! درس می دم اما نمی دونم امتحانی که قراره از شاگرد هام بگیرم چه جوریه و در چه سطحیه! چون موسسه سوال ها رو می ده. چه قدر سر این بچه های بیچاره امروز داد زدم. طفلکی ها. همیشه موقع امتحان خیلی خوش اخلاق بودم و همش بالای سرشون بودم و اگه سوالی ابهام داشت براشون کلی توضیح می دادم که کاملا متوجه بشن چی می خواد ازشون. اما این بار مثل سگ شده بود. یکیشون گفت : خانوم حالا چرا باید امروز مریض بشید! یکیشون هم گفت خوب خانوم مسواک بزنید تا دندونتون خراب نشه! آخه یکی نیست بگه این دندون لعنتی قبلا پر شده است. از رو هم الان هیچ نشونه ای از پوسیدگی نیست . احتمالا ریشه اش چرک کرده. وگر نه من هر روز مسواک می زنم به جان خودم !