شبهای قدر امسال هم گذشت. امیدوارم خدا قبول کرده باشه از همه. الحمدالله امسال من تونستم هر سه شب رو احیا بگیرم. از خدا ممنونم. چون پارسال روز شماری کردم برای شبهای قدر اما زد و شب بیست و سوم که از همه مهمتره مریض شدم و به ۱۲ نکشیده مجور شدم بخوابم. اما خوب درسته که اصل کاری رو نگرفتم اما یه حج برامون نوشته بودند که از کرم خودشون بود.
یعنی ممکنه خدا رو به قرآنش و به بهترین خوبان عالمش قسم داده باشی اما بازم درو به روت باز نکنه؟ دست خالی برت گردونه!  . . . یعنی ممکنه!
 یعنی ممکنه من دیگه غیبت نکنم؛ دل کسی رو نشکنم؛ غرور بی‌جا نداشته باشم؛ درباره دیگران بد قضاوت نکنم و . . .
یعنی ممکنه گناهایی که باعث می‌شه دعاهامون حبس بشن از ما سر نزنه؟ بدون کمک خودش می‌شه؟

این سریال بعد از افطار کانال۲؛ او یک فرشته بود؛ بدجوری می‌ره رو اعصاب من. تا اونجایی که بتونم نمی‌بینمش. اکثرا می‌زنم کانال۳ و جزرومد رو می‌بینم. اما خوب بعضی وقتها هم زورم نمی‌رسه و مجبوری مستفیذ می‌شم. به قول یکی از شوهر خاله‌هام این سریال رو ساختند که ماه رمضونی اعصاب خانومها رو خورد کنن!! اون قسمتش که آخرش مادربزرگ مرد رو که دیدم؛ تا آخر شب اعصابم خورد بود. همه‌اش با خودم می‌گفتم آخه چرا اعصابم خورده؟ من که امروز با کسی دعوا نکردم؛ موردی پیش نیومده؟ آخرش فهمیدم که به خاطر این سریاله بوده.

تا اینجاش که ثابت کرده مهریه زیاد ضامن خوشبختی نیست؛ اما اگه یه وقت طرف جفتک انداخت می‌تونی یه گوشمالی بهش بدی تا خیلی هم خوش خوشانش نشه!!

یه دعایی هست همیشه آخوندا و مداحا آخر برنامه‌شون می‌گن:
خدایا ما رو آنی و کمتر از آنی به خودمون وا نگذار؛ من همیشه فکر می‌کردم دعای خیلی مهمی نیست؛ اما با دیدن این سریال معلوم می‌شه خیلی مهمه!