. . .دل خوش سیری چند؟


دختر یکی از آشناهای ما قبل از محرم و صفر عقد کرد. شوهر خوب و مقبولی هم داره. از خانواده خوب و مذهبی. ازدواج سنتی با معرفی یکی از آشناها و مورد تایید خانواده طرفین و صحبتهای خودشون و بالاخره عقد و ان‌شاالله سال دیگه ازدواج.
پسر ۲۲-۲۳ ساله‌اشه و نمی‌دونم فوق‌دیپلم چی داره و تو کار پروفیله. خیلی هم وضع مالی خوبی داره. مادرش هم خیلی ثروتمنده و کلی بهش ارث رسیده و تو بورس و این طرف و اون طرف کلی مایملک داره. از نشونه‌های ثروتشون همین بس که انگشتر نشونی که برای شب بله‌برون برای عروسشون آوردند ۱ملیون تومن قیمتش بود و پارچه‌ای که براش آوردند متری ۴۰۰هزار تومن بود.(قیمت پارچه رو از پارچه‌فروشی چلیپا تو خیابون پاسداران گرفتند). مادر پسر یه ماکسیما زیر پاشه و خود پسر یه بی‌ام‌وی که تک و توک وارد شده داره که خداتومن قیمتشه. خونشون یه پنت‌هاووس ۸۰۰ متریه تو پاسداران و  . . .
 فقط یه نکته عجیبی که تو خانواده‌شون از اول جلب نظر می‌کرد این بود که خواهر این پسره (همین ۲تا خواهر و برادر هستند فقط) با وجود اینکه شوهر داره و یه بچه ۶ساله با مادرشون زندگی می‌کنند. یعنی داماد و مادرزن و پدرزن تو یه خونه هستند. درحالی که دامادشون هم به اندازه خودشون ثروتمنده؛ شاید هم بیشتر!!
مادرزنه هم فوق‌العاده به دامادش علاقه داره. یه حمید‌جون می‌گه ۱۰۰ تا حمید جون از بغلش می‌ریزه. داماد هم خیلی به مادرزن احترام می‌زاره و . . .
 
خوب این خیلی مسئله جالبی برای همه بود. که چرا اینها با وجود این همه ثروت با هم تو یه خونه زندگی می‌کنند. چون قطعا از نظر مالی هیچ مشکلی ندارند. یعنی این‌قدر عاشق هم‌اند؟ یا این داماده زیر یوغ مادرزنشه؟ یا مادرزنه هلاک دختر و نوه‌اشه و  . . .    

حالا بعد از دو ماه یه کشفی یه عمل اومده که هرکی می‌شنوه کف می‌کنه!
دختر این خانواده دبیرستانی بوده که با این داماده عقد می‌کنه و قرار می‌شه بعد از دیپلمش با هم ازدواج کنند. داماده خیلی معمولی و بدون هیچ ثروت و مکنتی اما با یه تیپ قیافه فوق‌العاده زن پسند. مادرزنه از مال و منال افسانه‌ایش یه سرمایه‌ای یه دامادش می‌ده تا یه کاسبی راه بندازه. داماده هم پول رو می‌گیره و با جوهری که داشته و زد و بندهایی که می‌کرده این سرمایه رو چندین برابر می‌کنه. طوری که اون هم یه ثروت افسانه‌ای پیدا می‌کنه و  . . . حدس می‌زنید که بعدش چی می‌شه دیگه! بله. آقا شلوارشون دوتا می‌شه! و با یکی از دوستای زنش می‌ریزه رو هم! مادرزنه بهش می‌گه که ما آبرو داریم. این کثافت‌کاری‌ها تو خانواده ما جایی نداره. باید حلالش کنی. یعنی می‌خواسته داماد رو یه جورایی تهدید کنه. اما پسره هم نه می‌زاره و نه بر‌می‌داره و می‌ره دختر رو عقد ‌می‌کنه!
مادرزنه هم داماد رو از خونش می‌ندازه بیرون. می‌گن باید بری و دیگه جات اینجا نیست. هیچ خرجی هم ازت نمی‌خواییم چون خودمون این‌قدر داریم که به پول تو هیچ احتیاجی نداریم. فقط هر وقت لازم شد باید به عنوان داماد ما حضور داشته باشی. 

تا الان هم که خودشون هنوز یه جورایی وانموند می‌کنند که همه‌چیز خیلی مرتبه. تو این مدت که آشنای ما تازه عروسشون بوده و به خونه‌شون رفت و آمد داشته فقط ۱شب برای شام دیدش. بهش گفتند که این خیلی مسافرت خارج می‌ره برای کارش. شوهرش هم دامادشون رو جلوی این داداش صدا می‌زنه! شب بله‌برون هم اومده بوده و با هزار عزت و احترام به خانواده زنش که بهش خیانت کرده. دختر رو هم هر‌وقت می‌بینی خندانه و سرویس جواهراتش تکراری نمی‌شه!! طوری که فکر نمی‌کنی کوچکترین مشکلی داشته باشه. 

اما کیه که بدونه که دختری با این همه ثروت و زیبایی و جوونی(فقط ۲۹ ساله‌شه) و خانواده اصیل چه شوهر بی‌صفتی داره!
واقعا چه‌قدر بعضی‌ها بی‌ظرفیت و پست و قدرنشناس هستند!!