امروز تهران ؛ طرفهای ما ؛ داشت از صبح یک ریز برف یا بارون میومد. منظره باریدن برف مثل همیشه زیبا بود اما یه چیزی اصلا نمیذاشت که ازش لذت ببرم. دلم میخواست برف و بارون بند بیاد و هوا آفتابی بشه. هوا گرم بشه. تا اینکه توی بم راهتتر بتونن به زلزله زده ها کمک کنن. با اینکه می دونم اونجا برف و بارون نمیاد اما سرمای کویر حتما امانشون رو میبره.
پریشب همه اعضای خانواده ساکت و آروم توی خونههای گرم خودشون خوابیده بودن و دیشب آواره و بیپناه؛ با غم از دست دادن عزیزانشون و زخمهای دردناک بدن خودشون؛ تو سرمای استخوان سوز کویر. . . . خدایا رحم کن!
فقط ۱۰ ثانیه بوده مرز زنده بودن و نبودن ؛ داشتن همه چیز و نداشتن هیچ چیز!
آخه من نمیفهمم چهطوری با یه زلزله ۶.۳ ریشتری توی یه شهر ۱۰۰هزار نفری حتی یه ساختمون سالم هم باقی نمونده؟؟
برق شهر قطع شده و برای همین با تاریک شدن هوا کمکرسانی خیلی کند میشه. کاش آفتاب مثل روزهای تابستونی دیر غروب می کرد.
نیازی نیست که من هم آمار و اخبار تلفات رو دونه دونه بدم چون اینجا همهاش کامل و جامع به همراه عکسهاش هست.
خدایا چه امتحان سختی داری میکنی از این مردم! امیدوارم که همه از این امتحان الهی سربلند بیرون بیایم.
تنها کاری که از دستم برمیومد این بود که اولین حقوقی رو که گرفته بودم و اونقدر زیاد بود! که گذاشته بودمش جلوی آیینه تا ۲ تا بشه رو از جلوی آیینه بردارم و بریزمش به حساب هلال احمر.
ارگ بم رو بگو که پارسال عید چقدر مامان و بابام اصرار کردن که بریم و ببینیم و ما خودمون رو لوس کردیم ونرفتیم و حالا هم دیگه نابود شد و هیچ وقت نمیتونم بینمش.
شاید هم این زلزله حتی امتحانی بود برای من که ببینم فقط این آیهها رو میخونم و به وقت عملش که میرسه ؟
هیچ مصیبتی رخ نمیدهد مگر به اذن خدا. و هرکس به خدا ایمان بیاورد ؛ خداوند قلبش را هدایت میکند و
اگر به خدا قرضالحسنه دهید ؛ آن را برای شما مضاعف میسازد و شما را میبخشد.
آیات ۱۱و ۱۷ سوره تغابن.
خیلی برام جالبه که دیروز صبح قبل از شنیدن خبر زلزله این آیهها رو میخوندم و عصرش تمام این خبرهای فاجعه بار رو شنیدم.
برای همه مردم شهر بم و روستاهای اطرافش از خدای بزرگ طلب صبر میکنم و برای مجروحین شفای عاجل و برای کشتهشدهها هم رحمت و غفران الهی.
آمین.